یکی از دوستای قدیمی امشب برای کریسمس خونه اش دعوت کرده بود. پارسال هم دعوت کرده بود و من نرفته بودم. گفتم دیگه امسال هم نرم سال دیگه دعوتم نمیکنه. خانم دکتر یه پزشک هست که توی یه بیمارستان کار میکنه. نامزدش هم یه پزشک دیگه است که تا حالا از نزدیک ندیده بودمش. سالها پیش توی یه جشن باهاش آشنا شدم و از اون موقع یکی دو بار منو دعوت کرده بود. کلا خانواده خوبی داره.توی خونه که رسیدم غذاها رو کم کم روی میز گذاشتن و منم شیرینی گرفته بودم و گذاشتم روی میز.توی خونه هم آهنگ های کریسمسی گذاشته بودند که کلا فضا رو کریمسی کرده بود.اول از همه دور میز جمع شدیم و بابای خانم دکتر دعا خوند. کلا مسیحی ها همیشه قبل از غذا دعا میخونن که فکر میکنم خیلی کار قشنگی هست. خیلی خوبه آدم همیشه توی نعمات به یاد خدا باشه. کسانی که اعتقاد دارن باید مشکلات باشه که آدم یاد خدا باشه همون بهتر که سرشون بیاد وگرنه چرا نباید یاد خدا توی خوشی و راحتی باشه؟من اصلا روم نشد که غذا بخورم. یه بشقاب کوچیک از و یه کم برداشتم و خوردم. موقع شام نامزد خانم دکتر هم کمی با من پرسید. زمینه کاریش به زمینه کاری من نزدیک بود و شاید بتونه در زیر آسمان خدا 2...
ادامه مطلبما را در سایت زیر آسمان خدا 2 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fzireasemanekhoda27 بازدید : 384 تاريخ : جمعه 15 بهمن 1395 ساعت: 4:13